برایت
بارانی خواهم شد از جنس احساس برایت دلم برای یک کسی تنگه که همش از جنس مهربونیه از جنس لطیف احساس از جنس سادگی بارون و چشمانش به پاکی و زلالی اسمونه دلم برای یک دوست تنگ شده دلم برای همه سادگیهاش تنگه برای اشکهای نازنینش برای حرفاش برای احساساتش برای خودش میدونی دلم چی میخواست دلم میخواست بغلت میکردم و میبوسیدمت ای گم شده من کجایی که ازت خبر ندارم حال و هوام خوش نیست چون توی ثانیه هام گمش کردم توی خاطراتی که بارونی بود توی هوایی که بوی عشق میداد دلم برای او تنگ است و من از او خبر ندارم نم نم بارون از تو اسمون میچکه خدا کجا شد اون مهربون
ار طرف ندا